عکس

عکس ناب-متن ناب و هر چیز ناب دیگه

عکس

عکس ناب-متن ناب و هر چیز ناب دیگه

چت با قرآن

گفتم: خسته‌ام    
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
     .:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
     .:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
     .:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
     .:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
     .:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟ 
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
     .:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
     .:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل...  اصلا چطور دلت میاد؟   
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
     .:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته  
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
     .:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا  شاد باشن (یونس/58) ::.

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله   
گفتی: ان الله یحب المتوکلین
     .:: خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

گفتم: خیلی چاکریم!   
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:

و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11) ::.

گفتم:...
دیگه چیزی برای گفتن نداشتم.

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
    
.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
    
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
    
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
   
  .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟     
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
    
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
    
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟ 
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
    
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
    
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ...  توبه می‌کنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
    
.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک     
گفتی: الیس الله بکاف عبده
    
.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی:

یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.

با خودم گفتم: خدا... خالق هستی... با فرشته‌هاش... به ما درود بفرستن تا آدم بشیم؟! ... ... ...   

برگرفته از وبلاگ : http://kosar21.blogfa.com/

چگونه با انگشت
از کلمات
اقایانوسی را می توان پیمانه کرد؟
بگذار بگویم
خون تو در اشک ما تداوم یافت
و اشک ما تداوم یافت
شمشیر شد
در چشمخانه ستم نشد
تو قران سرخی
((خون ایه)) های دلاوریت را
بر پوست کشیده صحرا نوشتی
و نوشتارها
مزرعه یی شد
با خوشه های سرخ
و هر ساقه
دستی و داسی و شمشیری
ریشه ستم را وجین کرد
واینک
مشتعل می کند
از غطبه سر گلگون حر
که بر دامن توست
ای قتیل
بعد از تو
((خوبی))سرخ است
گریه سوگ
خنجر
وغمت توشه ی سفر
به نا کجا اباد
با میوه سرخ
با نهرهای جاری خوناب
با بوته های سرخ شهادت
وان سرودهای سبز دلاور
باغی است که باید با چشم عشق دید
اکبر را
صنوبررا
بوفضل را
ونخل سرخ کامل را
حر  شخصی نیست
فضیلتی ست
از تو توشه بار کاروان مهر جدا مانده
ان سوی رود پیوستن
و کلام ونگاه
پلی ست
که ادمی را به خویش باز مگرداند
و توشه را به کاروان
 
اما دامنت:
جمجمه عاریه را
در حسرت پناه یافتن
و تبار جنون
خون تو در شن خروشد
و از سنگ جوشید
ای باغ بینش
ستم  دشنمی زیباتر از تو ندارد
و مظلوم   یاوری اشنا تر از تو
توکلام فشرده تاریخی
کربلای مصاف نیست
منظومه بزرگ هستی ست
 
واتمنا بعشر
اه
در حسرت فهم این نکته خواهم سوخت
که حج نیمه تمام را
در استلام حجر وانهادی
و در کر بلا
با بوسه بر خنجر  تمام
کردی
مرگ تو
مبدا تاریخ عشق
اغاز رنگ سرخ
معیار زندگی ست
خط با خون تو اغاز می شود
از ان زمان که تو ایستادی
دین راه افتاد
و چون فرو افتادی
حق برخاست
تو شکستی
و((راستی))درست شد
و ازرواندی خون تو
بنیان ستم ست شد
در پایان مرگ تو
بهاری جوانه زایید
گیاه رویید
درخت بالید
کجای خدای در تو جاریست
کز لبانت ایه می ترواد؟
عجبا!
عجبا از توعجبا!
حیرانی مرا پایانی نیست
و هیچ شاخه نیست
که شکوفه سرخ ندارد
 
و اگر ندارد
شاخه نیست
هیزمی ست نارورا بر درخت مانده
توراز مرگ را گشودی
کدام گره با ناخن عزم تو وا نشد؟
شرف   به دنبال تو
لایه کنان می رود
تو فراتر از جمعیتی
نماز   نیتی
 
یگانه ای وحدتی
اه ای سبز!
ای سبز سرخ
ای شریف تر از پاکی
نجیب تر از خاکی
این    شرین سخت
ای سخت شرین!
تو اب تاریخ را خون انداختی
ای بازو حریر
شاهین میزان
مفهوم کتاب  معنای قران!
نگاهت سلسه تفاسیر:
گامهایات وزنه ی خاک
و پشتوانه ای افلاک
وهمواره
مزرعه سرخ است
ان باغ مینو
که در صحرا تفته کاشتی
یا ثارا...
 
با تشکر آقا حسن م برای متن

تصـــــاویر حرم حضرت امام حسین علیه الســــلام زنده و مستقیــم

السلام علیک یا باعبدالله الحسین

 

تصـــــاویر حرم حضرت امام حسین علیه الســــلام زنده و مستقیــم

 
 

چگونه با انگشت
از کلمات
اقایانوسی را می توان پیمانه کرد؟
بگذار بگویم
خون تو در اشک ما تداوم یافت
و اشک ما تداوم یافت
شمشیر شد
در چشمخانه ستم نشد
تو قران سرخی
((خون ایه)) های دلاوریت را
بر پوست کشیده صحرا نوشتی
و نوشتارها
مزرعه یی شد
با خوشه های سرخ
و هر ساقه
دستی و داسی و شمشیری
ریشه ستم را وجین کرد
واینک
مشتعل می کند
از غطبه سر گلگون حر
که بر دامن توست
ای قتیل
بعد از تو
((خوبی))سرخ است
گریه سوگ
خنجر
وغمت توشه ی سفر
به نا کجا اباد
با میوه سرخ
با نهرهای جاری خوناب
با بوته های سرخ شهادت
وان سرودهای سبز دلاور
باغی است که باید با چشم عشق دید
اکبر را
صنوبررا
بوفضل را
ونخل سرخ کامل را
حر  شخصی نیست
فضیلتی ست
از تو توشه بار کاروان مهر جدا مانده
ان سوی رود پیوستن
و کلام ونگاه
پلی ست
که ادمی را به خویش باز مگرداند
و توشه را به کاروان
 
اما دامنت:
جمجمه عاریه را
در حسرت پناه یافتن
و تبار جنون
خون تو در شن خروشد
و از سنگ جوشید
ای باغ بینش
ستم  دشنمی زیباتر از تو ندارد
و مظلوم   یاوری اشنا تر از تو
توکلام فشرده تاریخی
کربلای مصاف نیست
منظومه بزرگ هستی ست
 
واتمنا بعشر
اه
در حسرت فهم این نکته خواهم سوخت
که حج نیمه تمام را
در استلام حجر وانهادی
و در کر بلا
با بوسه بر خنجر  تمام
کردی
مرگ تو
مبدا تاریخ عشق
اغاز رنگ سرخ
معیار زندگی ست
خط با خون تو اغاز می شود
از ان زمان که تو ایستادی
دین راه افتاد
و چون فرو افتادی
حق برخاست
تو شکستی
و((راستی))درست شد
و ازرواندی خون تو
بنیان ستم ست شد
در پایان مرگ تو
بهاری جوانه زایید
گیاه رویید
درخت بالید
کجای خدای در تو جاریست
کز لبانت ایه می ترواد؟
عجبا!
عجبا از توعجبا!
حیرانی مرا پایانی نیست
و هیچ شاخه نیست
که شکوفه سرخ ندارد
 
و اگر ندارد
شاخه نیست
هیزمی ست نارورا بر درخت مانده
توراز مرگ را گشودی
کدام گره با ناخن عزم تو وا نشد؟
شرف   به دنبال تو
لایه کنان می رود
تو فراتر از جمعیتی
نماز   نیتی
 
یگانه ای وحدتی
اه ای سبز!
ای سبز سرخ
ای شریف تر از پاکی
نجیب تر از خاکی
این    شرین سخت
ای سخت شرین!
تو اب تاریخ را خون انداختی
ای بازو حریر
شاهین میزان
مفهوم کتاب  معنای قران!
نگاهت سلسه تفاسیر:
گامهایات وزنه ی خاک
و پشتوانه ای افلاک
وهمواره
مزرعه سرخ است
ان باغ مینو
که در صحرا تفته کاشتی
یا ثارا...
 
با تشکر آقا حسن م برای متن

فضائل فاطمه ( علیها السلام)

بسم الله الرحمن الرحیم

 انا اعطیناک الکوثر

 فصل لربک و انحر

ان شانئک هو الابتر

«(اى رسول!) ما به تو کوثر عطا کردیم،

 پس تو هم (به شکرانه آن نعم) براى خدا نماز بگزار و (شتر) قربانى کن،

بدرستى که دشمن بد گوى تو دم بریده و فاقد نسل است‏» .

شان نزول

به نوشته ابن اسحاق - متوفاى 151 ه.ق - قاسم فرزند رسول خدا ( صلى الله علیه و آله) به سن رشد رسید، به گونه‏اى که مى‏توانست‏بر اسب و شتران راهوار سواره کارى کند. وى در نوجوانى درگذشت و پیامبر ( صلى الله علیه و آله) به فراغ فرزندش مبتلاء گردید. «عاص بن وائل‏» که یکى از دشمنان سر سخت پیامبر ( صلى الله علیه و آله) بود گفت: «محمد بخاطر از دست دادن پسرش بلا عقب و بدون نسل گردید.» [باید دانست که در آن روز پیامبر ( صلى الله علیه و آله) داراى دخترانى بود، لیکن بر اساس سنت جاهلى، اعراب فرزند دختر را به حساب نمى‏آوردند و فرزند دخترانشان را از نسل خود نمى‏دانستند، از این رو در نگاه آنان پیامبر (ص) فاقد نسل بود.] در پاسخ به یاوه گوییهاى مشرکان خداوند سوره کوثر را بر رسول خدا (ص) نازل فرمود. (1)

محل نزول سوره کوثر

احتمالا در میانه منى و در مکانى است که امروزه آن را «مسجد کوثر» مى‏خوانند و حجاج به قصد تبرک به زیارت آن مى‏روند. (2)

مفسران کوثر را به نهر کوثر در بهشت، خیر کثیر در دنیا و آخرت، کثرت و زیادى پیروان پیامبر ( صلى الله علیه و آله)، شفاعت و ... تفسیر کرده‏اند. هر چند همه این معانى درست است و با هم منافاتى ندارد، زیرا قرآن داراى معانى مختلفى است اما، امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «کوثر زیادتى نسل رسول خدا ( صلى الله علیه و آله) از فرزندان فاطمه ( علیه السلام) است تا قیامت‏بگونه‏اى که به شمار نیایند» (3) و در عوض این دشمن پیامبر صلى الله علیه و آله است که دم بریده و فاقد نسل است. و این خبرى است که خداوند از نسل آیندگان دشمن پیامبر ( صلى الله علیه و آله) بیان فرمود.

باید نگریست که چگونه فرزندان پیامبر (ص) از زهرا (ع) تنها دختر بازمانده از او زیاد گشته‏اند بگونه‏اى که تعداد سادات یعنى کسانى که امروز در جهان اسلام نسبشان به پیامبر (ص) مى‏رسد بس زیاده و افزون است و آیا از هیچکس بدینگونه نسلى انبوه برجاى مانده است؟ آنهم نسلى که هر لحظه به لطف خداوندى بیشتر مى‏شوند! و این در حالى است که به گواهى تمامى مورخان هیچیک از فرزندان رسول خدا ( صلى الله علیه و آله) و فرزندان آنها زنده نماندند و از آنان نسلى پا نگرفت‏بلکه تنها فاطمه (ع) بود که پس از رسول خدا ( صلى الله علیه و آله) مدتى هر چند کوتاه زیست و از پى او فرزندانش بازماندگان و یادگاران رسول خدا (ص) زیاد شدند و این است نسل کثیرى که خداوند به وجود برکت فاطمه (ع) به رسول خدا (ص) عنایت فرمود.

سخن فخر رازى مفسر بزرگ اهل سنت فخر رازى - متوفاى 606- در تفسیرش مى‏نویسد: «کوثر به معناى اولاد پیامبر (ص) است چه این سوره در پاسخ کسانى نازل شد که نداشتن فرزند را بر آن حضرت عیب گرفتد معناى کوثر این است که خداوند به پیامبر (ص) نسلى عطا مى‏کند که در طول زمان باقى خواهد ماند بنگر چه بسیار از اهل بیت که [مظلومانه] کشته شدند باز هم جهان از آنان پر است ولى کسى از بنى امیه باقى نمانده پس بنگر چه اندیشوران و علماى بزرگى چون باقر و صادق و کاظم و رضا علیه السلام و نفس زکیه و امثال آن از نسل پیامبر (ص) برخاستند» . (4)

ماجراى مباهله

فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکذبین (5)

«پس هر کس با تو به مجادله برخیزد پس از آنکه دانش (وحى) بتو رسید، بگو بیاید ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم به مباهله برخیزیم (و به درگاه خداوند تضرع کنیم) تا دروغگویان را به لعنت‏خدا (و عذاب) گرفتار سازیم.» در سال نهم هجرى عده‏اى از سران مسیحیان شهر نجران که در 910 کیلومترى جنوب شرقى مکه واقع است، همراه اسقف اعظم شهر براى مذاکرات دینى و اعتقادى با رسول خدا صلى الله علیه و آله به مدینه وارد شدند، آنان پس از بحثهاى دینى از قبول این حقیقت که عیسى بنه و فرستاده خداست‏سرباز زدند، زیرا آنان بر این پندار بودند که عیسى فرزند خداست. با این همه در برابر منطق استوار رسول خدا (ص) مهر خواموشى بر لب زدند.

فرشته وحى فرود آمد و به پیامبر صلى الله علیه و آله امر شد تا آنها را به مباهله دعوت کند. یعنى هر گروه به همراه عزیزترین افرادشان به صحرا روند و در زمان معین هر دو گروه بدرگاه خداوند نیایش کنند و بر آنکس که دروغگوست لعنت فرستند.

پیامبر (ص) از میان بستگان و یارانش عزیزترین و پاکترین آنها را با خود همراه کرد، آنان عبارت بودند از دخترش فاطمه، پسر عم و داماد و برادرش على و فرزندان آنها حسن و حسین (که سلام و درود خداوند بر آنان باد) زیرا انسانهایى پاک‏تر و با ایمان‏تر از این چهار تن وجود نداشتند و گرنه پیامبر (ص) آنان را با خود همراه مى‏ساخت.

آن روز رسول خدا صلى الله علیه و آله لباس سیاه و پشمین در بر داشت، حسین (ع) را در آغوش گرفت و دست‏حسن را به دست گرفت‏براه افتاد و پشت‏سرش على و فاطمه (سلام الله علیهم) براه افتادند منظره معنوى و با شکوهى بود هنگامى که به جایگاه نزدیک شدند، چشم مسیحیان به حالت پر از صفا و معنویت پیابر ( صلى الله علیه و آله) و همراهان آنحضرت افتاد، بزرگشان گفت: «چهره‏هایى را مشاهده مى‏کنم که اگر بدرگاه الى رو کنند این بیابان به جهنمى سوزان تبدیل خواهد شد و دامنه عذاب به سرزمین نجران کشیده مى‏شود، (6) اینان اگر از خدا بخواهند کوهى را از جا برکند خواهد کند با اینان مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و بیم آنست که مسیحیان به تمامى نابود شوند» . (7)

و بدین ترتیب به پرداخت جزیه راضى شدند. (8)

بنا به روایت تمامى علماى شیعه و سنى ماجراى مباهله با حضور آن چهار نور پاک انجام گرفته و بنابراین مصداق «نسائنا» در آیه شریفه فاطمه زهرا ( علیها السلام) است.

سخن علامه شرف الدین مرحوم علامه سید عبد الحسین شرف الدین مى‏نویسد: تمامى اهل قبله حتى خوارج متفقند که پیامبر (ص) براى مباهله از زنها کسى جز پاره تن خود زهرا (ع) را فرا نخواند، و از فرزندان جز دونوه‏اش حسن حسین (ع) و از جانها جز برادرش را که موقعیتش به او مانند موقعیت هارون به موسى بود و در این معنى کسى دیگر از جهانیان با آنها شریک نیست. (9)

شگفتا چه نیکوست! هر کس به ترس و وحشت عجیبى که براى بزرگان و نمایندگان دینى و دنیایى نجران ایجاد شد بنگرد و دقت کند درمى‏یابد که محمد (ص) و آل او را شکوهى است‏خدایى که چشمها را خیره مى‏کند و آنان را عظمتى است روحانى که همه را در مقابل خود به خضوع وا مى‏دارد. (10)

بعدها در محل انجام مباهله در مدینه مسجدى بنا گردید که تا کنون به عنوان یادگار نزول آیه شریفه و یادآور واقعه و فضیلت اهل بیت محل تردد و عبادت پیروان است. (11)

جلوه ایثار

و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءا و لا شکورا (12)

«و بر دوستى او (خدا) به فقیر و طفل و یتیم و اسیر طعام مى‏دهند و گویند ما فقط براى رضاى خدا به شما طعام مى‏دهیم و از شما هیچ پاداشى و سپاسى هم نمى‏طلبیم‏» .

زمخشرى یکى از مفسرین بزرگ اهل سنت، در تفسیر الکشاف به نقل از ابن عباس چنین گوید (13) : حسن و حسین (ع) بیمار شدند پیامبر (ص) به همراه گروهى از آنان عیادت نمود و به على (ع) فرمود چه خوب است‏براى شفاى فرزندانت نذرى کنى.

آنگاه على و فاطمه ( علیهما السلام) و فضه نذر کردند که اگر حسن و حسین (ع) بهبود یافتند سه روز روزه بگیرند هنگامى که آن دو بزرگوار سلامتى خود را باز یافتند در خانه چیزى براى افطار وجود نداشت، از این رو على ( علیه السلام) از شمعون یهودى سه صاع (14) جو وام گرفت. (و به روایتى حضرت زهرا ( علیها السلام) در خانه پشم ریسید و سه صاع جو مزد گرفت،) . (15)

فاطمه علیها السلام جو را دستاس نمود و با یک صاع آن براى هر یک از افراد خانواده قرص نان جوینى پخت و بر سر سفره افطار نهاد. هنگامى که آماده افطار شدند، نداى سائلى برخاست: سلام و درود خدا بر شما اى خاندان محمد (ص) ! مسکینى از مساکین مسلمینم به من غذا دهید، خداوند شما را از غذاهاى بهشتى نصیب فرماید، خاندان وحى نان افطار خود را ایثار کردند و فضه نیز از آنان متابعت کرد. آن شب را با آب افطار کردند و شب را بدون غذا بسر آوردند.

فرداى آن شب نیز روزه گرفتند و چون شب فرا رسید نان افطارشان در سفره نهاده شد، یتیمى بر در خانه آمد و باز به همان ترتیب همگى غذاى خود را به آن یتیم ایثار کردند. و آن شب نیز با آب افطار کرده و خود گرسته ماندند. روز سوم را هم روزه گرفتند و هنگام افطار اسیرى تقاضاى کمک کرد و براى بار سوم آنچه در سفره بود به آن اسیر ایثار شد.

صبح روز چهارم على (علیهالسلام) دست دو فرزند خود را گرفته و آنان را نزد رسول خدا ( صلى الله علیه و آله) برد پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) را دید که از گرسنگى چون مرغکانى مى‏لرزیدند، سپس از جا برخاست و به همراه آنان به خانه حضرت زهرا (ع) رفت، دید فاطمه (ع) در محراب به عبادت مشغول است در حالى که که از شدت گرسنگى شکم وى به پشت چسبیده است و چشمانش در گودى نشسته است. منظره تاثر آورى بود. رسول خدا ( صلى الله علیه و آله) افسرده خاطر شد، در آن هنگام جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: این هدیه را بگیر خداى تعالى به داشتن چنین اهل بیتى به تو تهنیت گفته است پس سوره «هل اتى‏» را بر پیامبر (ص) خواند این روایت مورد قبول پیشوایان سنى و شیعه و به تعبیر دیگر عموم مسلمین مى‏باشد. (16)

آیه تطهیر

انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (17)

«خداوند چنین مى‏خواهد که رجس (هر پلیدى) را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را پاک و منزه گرداند.»

در شان نزول این آیه روایات متواترى از منابع اهل سنت در دست است که آیه تطهیر در خانه «ام سلمه‏» نازل شده است هنگام نزول آیه رسول خدا (ص)، فاطمه زهرا، على، حسن و حسین که درود خدا بر همه آنان باد حضور داشتند پیامبر (ص) عباى خویش را بر آنان افکند و بدین ترتیب آنان از بقیه اهل خانه و دیگران جدا و مشخص شدند، آنگاه دستها را بسوى آسمان بلند کرد و فرمود:

خدایا اینان اهل بیت منند پس بر محمد و آل او درود فرست. خداوند عزوجل نیز این آیه را نازل فرمود:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (18)

ام سلمه همسر نیک نهاد پیامبر (ص) خواست تا به زیر عبا رود و به آن جمع و به آن جمع وارد شود. اما رسول خدا (ص) او رانهى کرد و فرمود نه تو داخل نشو اما تو خوب هستى. (19)

بعد از نزول این آیه رسول خدا (ص) بمدت شش ماه هر روز هنگامى که براى نماز صبح از خانه خارج مى‏شد بر در خانه فاطمه زهرا (ع) مى‏ایستاد و مى‏فرمود:

نماز! اى اهل بیت، بدرستى خداوند اراده فرموده که هر ناپاکى را از شما خاندان نبوت دور گرداند و شما را پاک و مزه نماید. (20)

دعاى توبه حضرت آدم (ع) فتلقى ءادم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم (21)

«پس آدم از پروردگار خویش کلماتى را فرا گرفت و خداوندبه وسیله آن کلمات توبه او راپذیرفت که خداوند توبه پذیر و مهربان است.» ابن مغازلى از علماى اهل سنت - متوفاى 483 ه.ق - به اسناد خود از ابن عباس روایات مى‏کند:

سئل النبى صلى الله علیه و آله عن کلمات التى تلقى آدم من ربه فتاب علیه قال ساله «بحق محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسین الا تبت على‏» فتاب علیه. (22)

یعنى از پیامبر (ص) سوال شد آن کلمات که حضرت آدم از پروردگار خود فرا گرفت و به وسیله آن توبه او مورد قبول واقع شد چیست؟ حضرت فرمود: آدم (ع) از خداوند چنین خواست: «به حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسین توبه مرا قبول فرما» پس خداوند توبه او راپذیرفت.

خویشان پیامبر (ص) قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى (23)

«اى پیامبر (ص) بگو من براى انجام رسالتم پاداشى از شما نمى‏خواهم مگر محبت و اظهار دوستى با خویشان نزدیکم.» این آیه شریفه به اجماع شیعه و سنى در شان اهل بیت عصمت و طهرت و از جمله حضرت زهرا (ع) نازل شده است (24) بعد از نزول این آیه از پیامبر (ص) سوال شد اى رسول خدا (ص) خویشان نزدیکت که مودت و دوستى آنان بر ما واجب است چه کسانى هستند؟

حضرت در جواب فرمود: «على، فاطمه و دو فرزند آنها حسن و حسین ( علیهم السلام)» (25)

«محمد بن ادریس شافعى‏» - رحمه الله - پیشواى شافعیان در این باره چنین سروده است:

یا آل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فى القرآن انزله یکفیکم من عظیم الفخر انکم من لم یصل علیکم لا صلاة له

اى اهل بیت رسول خدا! دوستى شما واجبى است که خداوند در قرآن نازل فرموده در عظمت افتخار شما همین بس باد که هر کس بر شما درود نفرستد نمازش باطل است (26)

فاطمه علیهم السلام در نگاه پیامبر ( صلى الله علیه و آله)

در وجود فاطمه زهرا ( علیها السلام) فضائل بیشمارى جمع است که برخى از فضائل او راخداوند در قرآن بر شمرده و پیرامون آن آیاتى را نازل فرموده است، آنگونه که در صفحات پیشین مطالعه نمودید تنها شیعیان فاطمه ( علیها السلام) نیستند که به نزول این آیات در فضیلت مطالعه و شان وى اعتقاد دارند بلکه برادران اهل سنت و علماى آنان نیز در بسیارى موارد بر همین اعتقادند و اجماع شیعه و سنى در بسیارى موارد جاى هیچگونه تردیدى را در صحت نزول آیات ذکر شده در شان فاطمه علیها السلام باقى نمى‏گذارد.

برخى دیگر از فضائل فاطمه زهرا ( علیها السلام) بر زبان پیامبر ( صلى الله علیه و آله) جارى شده و از طریق سنى و شیعه روایات آن به ما رسیده است. البته رسول خدا (ص) بدان دلیل که فاطمه (ع) دختر اوست درباره‏اش چنین فضائلى را نمى‏گوید زیرا اگر چنین بود بایستى در مورد دختران دیگرش زینب، ام‏کلثوم، رقیه یا حتى پسرانش ابوالقاسم، عبد الله، و ابراهیم نظیر همین مطالب را فرموده باشد در صورتى که چنین نیست، تنها شایستگى و مقام والا و بى همتاى فاطمه (ع) نزد خداوند است که پیامبر (ص) را گاه گاه به بیان گوشه‏اى از مقام ارجمندش وادار مى‏کند. و آنهم نه از سوى خویش که از سوى خداى خویش زیرا زبان پیامبر (ص) زبان وحى است و به تعبیر قرآن: «او هرگز از سر هواى نفس سخن نمى‏گوید، سخن او هیچ غیر وحى خدا نیست‏» . (27)

از این رو آنچه را هم پیامبر (ص) درباره فاطمه (ع) فرموده است چون دیگر سخنانش از سرچشمه وحى تراوش نموده است. اینکه به عنوان تبرک به ذکر چند حدیث معتبر که مورد اتفاق شیعه و سنى است از منابع اهل سنت‏بسنده مى‏کنیم.

1- احمد بن حنبل متوفاى 241 ه.ق - پیشواى مذهب حنبلى به اسناد خود چنین روایت مى‏کند: نظر النبى صلی الله علیه و (آله) و سلم الى علی و الحسن و الحسین و فاطمة فقال:

«انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم‏» .

یعنى پیامبر (ص) به على، حسن، حسین و فاطمه (که درود خدا بر آنان باد) نگریست و فرمود «من با هر کسى که با شما در جنگ باشد در جنگم، و هر کسى که با شما از در صلح و آشتى درآید، من نیز با او در صلح و صفا خواهم بود» (28)

2- احمد بن حنبل ترمذى و عده‏اى دیگر از علماى اهل سنت از «حذیفه نقل کرده‏اند که: پیامبر به او فرمود: ندیدى آنکسى را که کمى قبل پیشم آمد؟ او فرشته‏اى بود که تا کنون بر زمین فرود نیامده بود. از خداوند خواست تا بر من سلام کند و بشارتم دهد.

که (ان فاطمة سیدة نساء اهل الجنة و ان الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة) فاطمه سرور زنان بهشت است و حسن وحسین سرور جوانان بهشتند. (29)

3- ذهبى روایت کرده که رسول خدا (ص) فرمود: «اول شخص یدخل الجنة فاطمة بنت محمد. (ص)» «اول کسى که وارد بهشت مى‏شود دختر محمد (ص) است‏» . (30)

4- محب الدین طبرى به اسناد خود از رسول خدا (ص) روایت مى‏کند که فرمود:

«اربع نسوة سیدات عالمهن، مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم و خدیجة بن خویلد و فاطمه بنت محمد ( صلى الله علیه و آله) و افضلهن عالما فاطمه (سلام الله علیها» «چهار زن سرور بانوان جهانند مریم دختر عمران (مادر عیسى) و آسیه دختر مزاحم (همسر نیکوکار فرعون) و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (ص) با فضیلت‏ترین بانوان جهان است‏» (31)

5- بخارى محدث معروف اهل سنت متوفاى - 256 ه.ق به اسناد خود از رسول خدا (ص) روایت مى‏کند که فرمود:

«فاطمه بضعة منى فمن اغضبها اغضبى‏» .

«فاطمه پاره تن من است هر کس او را به خشم آرد مرا به خشم آورده است‏» (32)

6- احمد بن حنبل به اسناد خود ار رسول خدا (ص) روایت مى‏کند که فرمود:

«انما فاطمة بضعة منى یوذینى ما اذاها و ینصبنى ما انصبها» .

«فاطمه پاره تن من است آنچه او را بیازارد مرا آزرده است و آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت مى‏کند» . (33)

7- حاکم نیشابورى و جمعى دیگر از علماى اهل سنت‏بااسناد خو روایت‏بسیار مهم و عجیبى را از رسول ( صلى الله علیه و آله) نقل مى‏کنند که فرمود:

«یا فاطمة ان الله یغضب لغضبک و یرضى لرضاک‏»

«اى فاطمه بدرستى که خداوند با غضب تو غضب مى‏کند و با رضاى تو راضى مى‏گردد» . (34)

از این احادیث چنین استفاده مى‏شود که آزردن فاطمه (ع) آزردن پیامبر (ص) است‏خشمناک کردن وى خشمگین کردن پیامبر (ص) است و به زحمت انداختن او به زحمت انداختن رسول خداست چه او پاره تن پیامبر (ص) است و آزردن رسول خدا (ص) نیز بسان آزردن خداست و از این رو با غضب فاطمه خدا غضب ناک مى‏شود و با رضایت او راضى مى‏گردد. و پناه بر خدا از اینکه فاطمه (ع) و پیامبر (ص) آزرده شوند. زیرا خداوند در قرآن مى‏فرماید: «آنان که خدا و رسول را آزار و اذیت مى‏کنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده (از رحمت‏خود دور نمود،) و بر آنان عذابى با ذلت و خوارى فراهم ساخته است‏» . (35)

8- فرات بن ابراهیم در تفسیرش از رسول خدا (ص) روایت مى‏کند که حضرت فرمود:

«تدخل فاطمة ابنتى الجنة و ذریتها و شیعتها، و ذاک قوله تعالى: (لا یحزنهم الفزع الاکبر) (36) (و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون) (37) هى و الله فاطمة و ذریتها و شیعتها»

«دخترم فاطمه (ع) با فرزندان و شیعیانش وارد بهشت مى‏شوند، و در این مورد است که خداى تعالى مى‏فرماید: هرگز هول و هراس روز قیامت آنها را غمگین نمى‏سازد. و بدانچه مشتاق و مایل آنند در بهشت تا ابد از نعمتها بهره‏مندند. به خدا سوگند او فاطمه (ع) و ذریه و شعیانش هستند» . (38)

آرى ذریه فاطمه زهرا یعنى حسن و حسین و ائمه اطهار (39) (که درود خدا بر آنان باد) و شیعیان پاکى که رهرو صادق راه فاطمه (ع) و فرزندان اویند در چنین مقامى بلند قرار دارند، نه هر کسى که از نسل فاطمه (ع) باشد ولى منش و کرداش مخالفت‏با فاطمه (ع) است، و نه هر کس که خود را شیعه پندارد و در عمل رهرو راه این خاندان نباشد که این معنى را روایات دیگر تصریح کرده است. (40)

9- حاکم نیشابورى و ابن مغازلى و عده‏اى دیگر از علماى اهل سنت‏به اسناد خود از رسول خدا (ص) روایت کرده‏اند که فرمود:

«اذا کان یوم القیمة نادى مناد من تحت الحجب یا اهل الجمع غضوا ابصارکم و نکسو روسکم فهذه فاطمة بنت محمد ( صلى الله علیه و آله) ترید ان تمر على الصراط‏» .

«روز قیامت منادى از پس پرده ندا مى‏دهد که اى اهل محشر چشمانتان راببندید و سرها را به زیر افکنید که فاطمه ( علیها السلام) دختر محمد ( صلى الله علیه و آله) مى‏خواهد از صراط بگذرد» . (41)

10- خطیب بغدادى از علماى اهل سنت - متوفاى 463 ه.ق به اسناد خود از ابن عباس نقل مى‏کند که رسول خدا (ص) فرمود؟ :

«لیله عرج بى الى السماء رایت على باب الجنة مکتوبا لا اله الا الله محمد رسول الله ، على حبیب الله، فاطمة الحسن و الحسین صفوة الله، على باغضیهم لعنة الله‏» .

«در شب معراجم به سوى آسمان، دیدم که بر در بهشت این کلمات نوشته شده بود: خدایى نیست جز خداى بى‏همتا، محمد فرستاده خداست، على محبوب خداست، فاطمه، حسن و حسین برگزیدگان خدایند از رحمت‏خدا دور باد کسانیکه کینه و دشمنى با آنان دارند» . (42)

اسامى حضرت فاطمه (ع)

نام نیکو بر فرزند گذاشتن، نشانى از ادب وفرهنگ والدین است، این اولین نیکى پدر ومادر به فرزند مى‏باشد. در عوض اسامى مستهجن و قبیح عاملى مهم در شکست روى و خلاء شخصیت فرزند است زیرا همواره انسان را به نامش مى‏خوانند و اگر نامش سبک و مستهجن باشد صاحب نام راسبک مى‏شمارند پیامبر گرامى (ص) فرمود: «نامهایتان رانیکو برگزینید زیرا روز قیامت‏با همین نامها خوانده مى‏شوید» (43) روش رسول خدا (ص) نیز بر این بود که اسامى قبیح و بدور از فرهنگ اسلامى مردان و شهرها را تغییر مى‏داد. (44)

او خود بهترین نامها را داشت، فرزندان و نوه‏هایش بهترین نامها را داشتند. دخترش فاطمه (ع) نیز داراى (اسماء حسنى) اسامى زیبائى است که هر یک از اسامى داراى معانى و اشاراتى است. باشد که ما با دریافت مفاهیم این نامها از اهل بیت پیامر (که درود خدا بر آنان باد) پیروى کنیم و این نامها را زنده نگهداریم.

اسامى حضرت

1- فاطمه: فاطمه از مصدر فطم است. و فطم در لغت عرب به معناى قطع کردن، بریدن و جدا شدن آمده است. و فاطمه یعنى جدا شده از هر بدى پیامبر ( صلى الله علیه و اله) فرمود «او رافاطمه نامیدند زیرا خداوند وى و فرزندان و دوستانش را از آتش بریده و بازداشته است‏» (45) نام فاطمه را خداوند از طریق وحى به پیامبر ( صلى الله علیه و آله) القا نمود. (46)

نامگذارى دختران به فاطمه مستحب است. (47)

و امام صادق علیه السلام به مردى که دخترش را فاطمه نام نهاده بود فرمود: «اکنون که نامش را فاطمه نهاده‏اى دشنامش مده به او لعنت مکن و او را کتک نزن‏» (48)

2- صدیقه: یعنى بسیار راستگو و صدیق

3- مبارکه: خداوند انواع برکات را به فاطمه زهرا ( علیها السلام) عطا فرمود و نسل پیامبر ( صلى الله علیه و آله) را در وجود او قرار داد.

4- طاهره: مصداق آیه شریفه تطهیر است. و بدین خاطر طاهره نامیده شده که از هر نوع آلودگى پاک است. (49)

5- زکیه: پاک و مطهر است.

6- راضیه: زهرا ( علیها السلام) به آنچه خداوند برایش مقرر داشت راضى بود.

7- مرضیه: او مورد خشنودى و رضاى پروردگار بود.

8- زهرا: امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «فاطمه (ع) را از این رو «زهرا» نامیده‏اندکه هنگامى که در محراب عبادت مى‏ایستاد نورش براى فرشتگان آسمان مى‏درخشید آنگونه که نور ستارگان بر اهل زمین مى‏درخشد» . (50)

9- بتول: به روایت ابن اثیر از علماى اهل سنت، رسول خدا (ص) فرمود: «فاطمه را بتول نامیده‏اند زیرا به واسطه فضل و دانش، ایمان و شرافتش از سایر زنان زمانه جدا گشته است‏» . (51) و به روایتى دیگر که علماى اهل سنت نظیر ابن اثیر، قندوزى و دیگران نقل کرده‏اند، رسول خدا (ص) فرمود: «فاطمه بتول نامیده شده زیرا که وى را از عادات ماهانه دور داشته‏اند» (52)

کنیه‏هاى حضرت

کنیه‏هایى که براى حضرت زهرا ( علیها السلام) ذکر کرده‏اند عبارتند از:

1- ام الحسن: مادر حسن ( علیه السلام)

2- ام الحسین: مادر حسین ( علیه السلام)

3- ام المحسن: مادر محسن ( علیه السلام)

4- ام الائمه: مادر ائمه ( علیهم السلام)، زیرا ائمه طاهرین همه از نسل فاطمه زهرا ( علیها السلام) هستند.

5- ام ابیها: مادر پدرش! این کنیه را علماى اهل سنت نظیر ابن عبد البر و ابن اثیر نقل کرده‏اند. (53) بدین خاطر به فاطمه ( علیها السلام) ام ابیها گفته‏اند که آن حضرت پس از رحلت مادرش براى پدر خویش چون مادرى مهربان و دلسوز بود. (54)

هدف ما از بیان فضائل و اسماء نیکوى فاطمه ( علیها السلام) بیان مطالب شگفت آور نیست، بلکه آگاهى بیشتر با بلنداى مقام زهرا ( علیها السلام) و درس گرفتن از مکتب پربار اوست. تا هر مسلمان و بخصوص زن مسلمان دریابد که چه الگوى ارزنده‏اى را در تمامى زمینه‏هاى زندگى داراست. چرا که فاطمه ( علیها السلام) از جنبه انسانى‏اش بشرى چون دیگران است. (55) اما از جنبه معنوى بدانجا رسیده که شناخت تمامى ابعاد شخصیتش بس دشوار است. مقامى را که آن بزرگوار در اثر بندگى خدا و شناخت و معرفت او بدست آورد مقامى بس ارجمند و فضائلش بیشمار و وجودش بى‏همتاست.

و تو اى خواهر و برادر مسلمان! اى دوستدار فاطمه ( علیها السلام) ! اگر پیرو او باشى و به راه او روى هر چند بسان خود فاطمه (علیها السلام) نشوى اما شیعه و پیرو طریقت او گردى و به قله کمال انسانیت و معرفت‏برسى که او بهترین راهنماى راه است. پس برخیز و براه شو که گر بروى بشوى.

و این است فضل خداوند که به هر کس بخواهد عطا کند.

ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله واسع علیم. (56) صدق الله العلى العظیم.

پى‏نوشت‏ها:

1. سیره ابن اسحاق ص 229. 2. مراة الحرمین ج 1 س 325. 3. مجمع البیان ج 5 ص 549. 4. تفسیر کبیر فخر رازى ج 32 ص 124. 5. (آل عمران آیه 61). 6. احکام القران ج 2 ص 14- احقاق الحق ج 9 ص 74. 7. سیره الحلبیه ج 3 ص 212- تفسیر کبیر فخر رازى ج 8 ص 85. 8. فتوح البلدان ص 76. 9. رجوع کنید به صحیح مسلم ج 7 ص 120- مسند احمد حنبل ج 1 ص 185- سنن ترمذى ج 4 ص 293- مستدرک حاکم ج 3 ص 150- اسباب النزول واحدى ص 68. 10. کلمه الغراء فى تفضیل فاطمة الزهراء ص 7/8. 11. نگاه کنید به تصویر شماره 10. 12. سوره هر آیه 8 و 9. 13. تفسیر الکشاف ج 4 ص 197. 14.هر صاع چهار مد و تقریبا یک من تبریز یا 3 کیلوگرم است. 15. تفسیر البرهان ج 4 ص 412. 16. رجوع کنید به منابع تفسیر و تاریخ اهل سنت نظیر - اسباب النزول واحدى ص 296- تفسیر قرطبى ج 19- الدر المنثور ج 6 ص 299- البحر المحیط ج 8 ص 395- اسد الغابه ج 5 ص 530- الاصابه ج 4 ص 376- مناقب ابن مغازلى ص 276- تذکره ابن جوزى ص 177- همچنین در منابع شیعه به تفسیر مجع البیان ج 5 ص 404- تفسیر البرهان ج 4 ص 412- المیزان ج 20 ص 132. 17. احزاب آیه 33. 18. القول الفصل ابى طاهر الحداد ص 185. 19. مسند امام احمد حنبل ج 2 ص 323 و ج 6 ص 292- صحیح ترمذى ص 200- خصائص نسابى ص 16. 20. مسند امام حمد حنبل ج 3 259 انساب الاشراف ج 2 ص 104 صحیح ترمذى ج 2 ص 29. در مورد نزول آیه شان اهل بیت رجوع شود به منابع معتبر تفسیر و حدیث اهل سنت از جمله اسباب النزول واحدى ص 239- مستدرک الصحیحین ج 3 ص 147- صحیح ترمذى ج 2 ص 29- تفسیر طبرى ج 22 ص 7- سنن بیهقى ج 2 ص 147. 21. آیه 37 سوره بقره. 22. مناقب ابن مغازلى ص 63- الدر المنثور ج 6 عن ابن نجار - ینابیع الموده ص 97. 23. شورى آیه 23. 24. گفتار علامه امینى فاطمة الزهراء ص 25. 25. تفسیر الدر المنثور ج 6 ص 7- ذخائر العقبى ص 25- صواعق المحرقه ص 101- احیاء المیت ص 8- تفسیر فرات ابى ابرهیم ص 150 نور الابصار شبلنجى ص 101 مجمع الزوائد ج 7 ص 103 و ج 9 ص 168- مناقب ابن مغازلى ص 309. 26. دیوان امام شافعى ص 72- نور الابصار ص 104. تمامى مذاهب فقه اسلامى متفقدند که هر کس در تشهد نماز «اللهم صلى على محمد و آل محمد» رانگوید یا آنراناقص بگویدوآل محمد را ذکر نند نمازش باطل است منظور امام شافى نیز همین است درباره روایاتى که در اینزمینه اهل سنت روایتکرداندرجوع شود به سنن دار قطنى ص 136- ذخائر العقبى ص 19- الصواعق المحرق ص 88- سنن بیهقى ج 2 ص 379. 27. آیه 3 و 4 سوره نجم و ما ینطق عن الهوى ان هو الاوحى یوحى. 28. نظیر همین روایت را علماى دیگر اهل سنت روایت کرده‏اند رجوع کنید به صحیح ترمذى ج 2 ص 319- مستدرک الصحیحین ج 3 ص 149- کنز العمال ج 6 ص 216- اسد الغبه ج 5 ص 523 ذخائر العقبى ص 25- تاریخ بغداد ج 7 ص 136- مسند الامام احمد بن حنبل ج 4 ص 442. 29. مسند امام احمد بن حنبل ج 5 ص 391- صحیح ترمذى ج 2 ص 306- مستدرک حاکم ج 3 ص 151- کنز العمال ج 6 ص 217 فضائل الصحابه نسائى ص 76. 30. میزان الاعتدال ذهبى ج 2 ص 131- خصائص الکبرى ج 2 ص 225- کنز العمال ج 6 ص 219. 31. ذخائر العقبى ص 44. 32. صحیح بخارى ج 5 ص 36- فیض القدیر ج 4 ص 421- کنز العمال ج 6 ص 220- فضائل الصحابه ص 78. 33. مسند الامام احمد بن حنبل ج 4 ص 5- مستدرک الصحیحین ج 3 ص 159- صحیح ترمذى ج 2 ص 319. 34. مستدرک الصحیحین ج 3 ص 153- مناقب ابن مغازلى ص 351- میزان الاعتدل ج 2 ص 72- ذخائر العقبى ص 39- اسد الغابه ج 5 ص 535. 35. (احزاب آیه 57) . ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا والاخرة و اعد لهم عذابا مهینا. 36. انبیاء آیه 103 لا یحزنهم الفزع الاکبر. 37. انبیاء آیه 102. و هم فى ما اشتهت انفسهم خلدون. 38. تفسیر فرات ابن ابراهیم ص 168. 39. طبق روایت هیثمى در مجمع الزواید ج 9 ص 202. 40. همان مآخد - عیون اخبار الرضا ج 2 ص 232- تاریخ بغداد ج 3 ص 5. 41. مستدرک الصحیحین ج 3 ص 153- یزان الاعتدال ج 2 ج 82- اسد الغابه ج 5 ص 523 مناقب ابن مغازلى ص 355. 42. تاریخ بغداد ج 1 ص 259. 43. قال رسول الله (ص) استحسنوا اسماءکم فانکم تدعون بها یوم القیامه...» فروع کافى ج 2 ص 87- وسائل الشیعه ج 15 ص 125. 44. ان رسول الله صلى الله علیه و آله کان یغیر الاسماء القبیحة فى الرجال و البلدان. قرب الاسناد ص 45 وسائل ج 15 ص 124. 45. قال رسول الله..و. «و انما سماها فاطمه لان الله فطمها و ذریتها و محبیها عن النار» . نگاه کنید به ینابیع الموده ص 397- کنز العمال ج 6 ص 219- ذخائر العقبى ص 26 به همین مضمون - تاریخ بغداد ج 12 ص 331. 46. علل الشرائع باب 144- کافى باب الحجه. 47. واقى باب الاسماء و الکنى. 48. وافى باب تادیب الولد. 49. صباح الانوار. 50. بحار الانوار ج 43 ص 13. 51. نهایه ابن الاثیر ج 1 ص 71- لسان العرب ج 11 ص 43. 52. قال رسول الله «و انما سمیت فاطمة البتول لانها تبتلت من الحیض و النفاس‏» . نگاه کنید به نهایه ابن الاثیر ج 1 ص 71- ینابیع الموده ص 260 موده القربى ص 103 و 78. 53. استیعاب ج 2 ص 752- اسد الغابه ج 5 ص 52- مقاتل الطالبین ص 29. 54. بحار الانوار ج 43 ص 16. 55. همانگونه که خداوند در مورد پیامبرش (ص) مى‏فرماید، بگو من هم بشرى همانند شمایم جز آنکه بر من وحى نازل مى‏شود. (کهف آیه 110). 56. سوره مائده آیه 54.

امشب برای آمدنت نذر می کنم ...

  به نام خدای مهدی

                           "امروز شنبه است"

قبل از طلوع افتاب وضوی عشق گرفتم و سجاده ترمه ام راپهن خاک کویت کردم . دستها سائیدم و سکوتم را بر دیوارها خراشیدم . امدنت را از خدایمان خواستم اما زودتر از همیشه صبح شد....!

 

         "امروز یکشنبه است"

هنگامه صبح را به نامت قسم دادم که دیرتر سایه شود . گوش نیز کردم تا شاید اقاقی اتاقم گریه کند و نغمه چکاوک را از صمیم دل بشنود، اما زود ظهر شد  ...!

 

         "امروز دو شنبه است"

بعد از نماز ظهرم جرعه ای دعا نوشیدم ، دل را تیممی دادم و ایستادم . یامهدی...الله اکبر...
قنوتها بر دل اسمان زمزمه کردم و فرشتگان را واسطه ی من و خدایمان قرار دادم تا شاید عیدمان اخر هفته فرا رسد،سر از سجاده برداشتم ، تسبیح را در مشتم گره خورده یافتم و به حرم(ضریح) واسطه هایش دخیل بزرگی بستم .

 

         "امروز سه شنبه است"

دو گلدان شمعدانی جلوی در گذاشتم ، رد پای تو را با گلاب شستم، تا زمین صدای قدمهایت را تصور کرد،خود را تنگ در اغوش خاک دید و همه گلها را بوئید . لبه در نشستیم و به نوک اسمان خیره شدیم و با هم شمردیم که تا جمعه فاصله ای نداریم ......

                                                                                                      

امشب برای آمدنت نذر می کنم ...