من و تو
مثل خانه های شطرنج ایم ،
تو سپید.
چسبیده به هم ،
اما دور.
من ،
روشنی تابناک ترا نمی بینم .
و مات ام از بزرگوارای تو ،
که در سیاهی من ،
پی نوری .
بی هوده می آزارم ات ،
و تو مهره - گذشت - ات را پیش می رانی.
و تاج شاهی ات را بر سرم می نهی ،
و بازی را واگذار می کنی.
حــــــــــال آن کـــه ،
پیش از آغاز ،
من باخته بودم.
سهراب / خرداد ۸۵
شاید ما خودم گول می زنیم خدا با من ولیاز بهترین دوست نزدیکتره ۰ همش از خدا فرار مکنم اما تا کی خدا همیشه منو تورو مخونه پس سبحان الله بگو برو پیشش
خداست دیگه چشم پوشیش حرف نداره!
کاش ما هم صفتهای خوب داشته باشیم!
سومممم
یاهو
الهم عجل لولیک الفرج
سلام...
رسیدن بخیر...
متن زیبایییه..واقعا زیباست
یروز باشید
التماس دعا-یاحق
درد از یار است درمان نیزهم
درود.
دوست من، نمی دونم چی بنویسم؟! برای خود سهراب نظر دادم.
آقا سید سلام
منم یه دوست داشتم اسمش سید محمود بود
جایش خالی وبلاگ شما رو که دیدم با اسم سید محمود یاد اون افتادم. اومدم که این یادآوری رو با یک سلام شاید که جبران کرده باشم
موفق باشید
سلام دوست من
درود. به نظر من تو این شعر راوی خیلی از خود گذشته است.
همه چیزش رو فدا شده ی رفیقی می بینه که رقیبش هم بوده. رقابتی که بر سر تسلیم شدن صورت گرفته.
به نظر من این شعر یک جور الگوست. الگو برای از خود گذشتگی در عشق.
« چسبیده به هم اما دور »
زیباست و شیرین چون حقیقت دارد. خیلی از زندگی های امروز اینگونند.
موفق باشید.
درد جدای خلی سخته مخصوصا اگه طرف خلی دوست داشته باشی
ولی خدا که باشه دیگه غم نداری
از بس غم عشق مخورم همش مگم خدایا تو نبودی من هچ بودم ژس خدا را اندازه جونت صدا کن
از آشنایی شما خوشوقتم...تشبیه شطرنجینتون جالب بود...منتظر حضور شما...
سلام
شعر پر معنی و قشنگیه امیدوارم افریدگارمون و هیچ وقت از یاد نبریم و همیشه به خدا توکل کنیم.
موفق باشید
سلام دوست خوب
ممنون که سر زدی.
شعر خیلی قشنگی رو از سهراب انتخاب کردی.قبلا جایی نخونده بودم!!!خیلی خوشم اومد.
پاینده باشین.
من خئا رو دوست دارم از هیچکی نمی ترسم غیر از خدا خدایا همهی مریضان رو شفا بده واز اتش جهنم دور کم
کاش صداقت و از مهره ی سیاه یاد بگیریم و فروتنی و خوش خیالی و از مهره ی سفید
ولی از اون بهتر اینه که به حرف خاکستری گوش بدیم که نه سیاه نه سفید
مرسی