بسم الله الرحمن الرحیم
اقرا باسم ربک الذى خلق،
خلق الانسان من علق،
اقرا و ربک الاکرم،
الذى علم بالقلم،
علم الانسان ما لم یعلم.
سوره مبارکه علق ( آیه 1-5)
بخوان به نام پروردگارت که آفرید. همان که انسان را از خون بسته اى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمىدانست، یاد داد.
نام : محمد
لقب : مصطفی
کنیه : ابوالقاسم
نام پدر : عبدالله
نام مادر: آمنه
تاریخ ولادت : 17 ربیع الأول
مدت امامت : 23 سال
مدت عمر : 63 سال
تاریخ رحلت : 28 صفر (11 ق)
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
بصدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود
که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد
چو زر عزیز وجودست شعر من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
خیال آب خضر بست و جام کیخسرو
بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
زراه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد
بعثت» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است.وسزاوار منتگذارى خداوند و در بردارنده حکمت و تربیت است.
محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود او هر ساله سه ماه رجب وشعبان ورمضان را در غار حرا ( کوهى در شمال مکه ) به عبادت می گذرانید .
آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود که محمد درغار حرا مشغول راز و نیاز با خالق محبوب بود، صدای خجسته و با صلابتی را شنید که او را امر به خواندن کرد . بعد از سه مرتبه پیامبر نیز با او خواند ؛ بخوان، بخوان به نام پروردگارت که آفرید. همان که انسان را از خون بسته اى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمىدانست، یاد داد.
آری چه شروع زیبا و کاملی . این آیات از خواندن، خلقت، کیفیت خلقت، شکر و سپاس، علم و دانش و... سخن گفته است، گویی باور خلقت اگر با علم و دانش عجین شود، انسان را به اوج آگاهی می رساند.
هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهی عشق بر خود می لرزید از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:
مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!
و چون خدیجه علت را جویا شد گفت:
آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود،امشب من به پیامبری برگزیده شدم!
خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت:
من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان می آورم.
پس از آن علی که در خانه محمد بود با پیامبر بیعت کرد.
بعد از آن پیامبر اکرم (ص) از جانب خداوند مأموریت یافت تا خویشاوندان خود را به اسلام دعوت کند که این دعوت از دو جهت حائز اهمیت بود :
1- دعوت اقوام می توانست در شروع کار پشتوانه خوبی باشد واگر آنها دعت پیامبر (ص) را لبیک می گفتند، شاید کفار مکه جرأت آن همه جسارت را به خود نمی دادند.
2- خانواده و اقوام اولین زیر ساختاری است که باید اصلاح شود تا جامعه روند اصلاحی خود را زودتر طی کند.
با مطالعه در آیات قرآن هدف ارسال رسولان به خوبی مشخص می شود و آن دستیابی مردم به فهم و درک اجتماعی برای اقامه عدل و قسط است. از بین بردن شرک ، احسان به والدین ، وفا به عهد الهی، عدم خیانت به مال یتیم ، اجتناب از همه زشتی ها، ممانعت از آدمی کشی ، صدق و راستی و دوری از دروغ ، ممانعت از فرزندکشی و...
تهیه وتنظیم : فرشته خدائی فر
سایت :دانشگاه علوم پزشکی تبریز
به نام آنکه او را آفرید
سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام
هزاران گل سلام تقدیم به بهترین داداش دنیا و دوستان خوبش
هرسال وقتی 22 مرداد هزاران شهاب به سمت زمین هجوم میاوردن از خودم می پرسیدم چه اتفاقی افتاده که آسمونیا میخوان خودشونو به زمین برسونن؟.... و امسال فهمیدم اونا به پیشواز حضور مسافری میان که سحرگاه 23 مردادماه زمینو با گامهای مهربونش نوازش کرد تا سفرشو از خودش به خدا شروع کنه ....
اون مسافر فرشته سیرت دوست عزیزیه که همیشه مدیون محبتهاشم و امیدوارم هر لحظه به مقصد نهایی نزدیک و نزدیکتر بشه و همیشه موفق و پیروز و شادکام باشه ....
داداش عزیزم!
خیلی دوست داشتم میتونستم بهترین هدایا رو تقدیمت کنم یا مثل دوست خوبم سامی وبلاگمو برای آمدنت آذین ببندم تا شاید ذره ای از شور و شعفم از بودنت رو نشون بدم اما تنها میتونم با ذرات حیات همصدا بشم و بگم:
در سایه عنایات حضرت دوست پایدار و برقرار باشی. یکتا
مرگ تدریجیِ ما آغاز خواهد شد
اگر سفر نکنیم
اگر مطالعه نکنیم
اگر به صدای زندگی گوش فرا ندهیم
اگر به خودمان بها ندهیم
مرگ تدریجیِ ما آغاز خواهد شد
هنگامی که عزت نفس را در خود بکشیم
هنگامی که دست یاری دیگران را رد بکنیم
مرگ تدریجیِ ما آغاز خواهد شد
اگر بنده ی عادت های خویش بشویم و هر روز یک مسیر را بپیماییم
اگر دچار روزمرگی شویم
اگر تغییری در رنگ لباس خویش ندهیم
یا با کسانی که نمی شناسیم سر صحبت را باز نکنیم
مرگ تدریجیِ ما آغاز خواهد شد
اگر احساسات خود را ابراز نکنیم
همان احساسات سرکشی که موجب درخشش چشمان ما می شود
و دل را به تپش در می آورد
مرگ تدریجیِ ما آغاز خواهد شد
اگر تحولی در زندگی خویش ایجاد نکنیم
هنگامی که از حرفه یا عشق خود ناراضی هستیم
اگر حاشیه امنیت خود را برای آرزویی نامطمئن به خطر نیاندازیم
اگر به دنبال آرزوهایمان نباشیم
اگر به خودمان اجازه ندهیم برای یکبار هم شده از نصیحت عاقلانه ای بگریزیم
بیایید زندگی را امروز آغاز کنیم
بیایید امروز خطر کنیم
همین امروز کاری بکنیم
اجازه ندهیم که دچار مرگ تدریجی بشویم
شاد بودن را فراموش نکنیم